آهنگ: اربابی و آقایی
خواننده: ژیلبرت
آلبوم: ستایش
ای عشق بی همتای من ای گوهر شب تاب من
نور تو پاشید بر رخم بینا شد چشمان من
قیامت و حیات من هوشیاناست در جان من
حمد و ستایش به لبم خم میشود پاهای من
دستان مهربان تو پاک کند اشکای من
با بربط و ساز و دهل سرایمت ای خان من
ای که تو پادشاهی ارباب و آقایی
مشیر و هم دانایی الف هستی و یایی
با رقص و شادی نزد تو می آیم ای جانان من
تو باز بکن آغوشت بازم بگیر بر دوشت
بیرون بیار مرا از غم ای سرور و سالار من
ای که نباشی درد و غم موج می زند در جان من
حقیقت آشکار کن دستم بگیر و شاد کن
قلب مرا از روح خود سرشار کن، سیراب کن
ای که تو پادشاهی ارباب و آقایی
مشیر و هم دانایی الف هستی و یایی
No comments:
Post a Comment